کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر

شاعر : حجت الاسلام رضا جعفری     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

می‌رفـتـم و گـدازه صفـت می‌گـداختم            تـا دیـده‌ام یـکـایـک شان را شـنـاخـتم

رد گشتم از صف صدقات و نگـاه‌ها            در هـر ردیـف قـافـیـه‌ها را نـبـاخـتـم


معـمـار تـازیـانـۀ کـوفـی خـراب کرد            هر خـانـۀ امیـد که با اشـک سـاخـتـم

گرچه غریبه وار مرا خیـره می‌شدند            بـاور نمی‌کـنی! هـمه را می‌شـنـاخـتم

دیدم که نعل تازه به هر خانه‌ای زدند            با اسب خـطبه بر سـر آن قوم تاخـتم

حتی صدای بغض جرس هم شکسته شد            با ضربه‌ای که همهمه شان را نواختم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر

شاعر : محمدفرحبخشیان(ژولیده نیشابوری) نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به روی نی سر تو می‌برد هوش از سر زینب            چه سازد چون کند بی‌تو دل غم پرور زینب

به سان شمع می‌سوزی به روی نی ولی افسوس            که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب


جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود            اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب

بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می‌دارم            که می‌بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب

دهد هرتارموی تو خبر از مادرم زهرا            گمانم بوده‌ای دیشب به نزد مادر زینب

من ژولیده می‌گویم که زینب گفت با افغان            به روی نی سر تو می‌برد هوش از سر زینب

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر در کوفه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

هلالِ از مه و خورشید، زیباتر! برادرجان           بتاب از نوک نی بر محمل خواهر! برادرجان

جـمـال بـی‌مـثـال کـبـریـا! وجه‌الله اعظم           چرا بستی نقاب از خون و خاکستر؟ برادرجان


فراموشم نکردی ای تنت افتاده در صحرا           به استقبال خواهر آمدی با سر، برادرجان

به جبران عنایات امیرالمـؤمنین، کـوفـه           تصدّق می‌دهد بر آل پیغمبر، برادرجان

به روی داغ‌هایم تا نبـیـنی داغ دیگـر را           تکلم کن؛ به اشک دخترت بنگر برادرجان

تو میگردی به دور محمل خواهر؛ یقین دارم           که می‌گردد در اطراف سرت مادر برادرجان

اگـر بـالای نـی یــاد رســول‌الله افـتـادی           نگه کن بر گل روی علی‌اکبر، برادرجان

تـمـام داسـتـان کـربـلا را مــادرم گـفـتـه           نمی‌کردم سرت را روی نی باور برادرجان

تو با قدقامت خود بر فراز نی قیامت کن           من از تفسیر قرآنت کنم محشر برادرجان

زبان من کُند در پهن‌دشت کوفه اعجازی           که دست و تیغ حیدر کرد در خیبر، برادرجان

کنار نیزه‌ات بر قلب «میثم» آتشی ریزم           که عالم را بسوزاند در این آذر، برادرجان

: امتیاز

مصایب ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کوفه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آوَرد میـانِ شهـر زینب حـیـدرش را            آن خطبه‌های قاطع و شور آورش را

با هـیـبتِ زهـرایـی خود این عـقـیـله            آوَرد در کـوفـه سپـاه و لـشگـرش را


آوَرد مـریــم هــای در بـنــدِ اســارت            آوَرد گـل هـای شـهـیــدِ پــرپـرش را

اینجـا عـلـی در قـامتِ زیـنـب رسیده            تا که سپـر بـاشد سَـرِ پیـغـمـبرش را

حُجب و حیایش کامل است این شیرزاده            دست کسی هرگز نگیرد مَعجرش را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

از هر طرف سنگ است می‌آید به سویش            سنگ است می‌آید که بشکاند سَرَش را

گاهی به سمت او، گـاهی سویِ نیـزه            سنگ است باید بشکند بال و پرش را

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زینب نبود از غصّه می‌مُرد آن زنی که            می‌دید بر نِی خـنده‌های اصغـرش را

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر در کوفه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای به جسم چاک چاکت مانده جای نیزه‌ها           وی سر نورانی‌ات شمس الضحای نیزه‌ها
تو به نوک نیزه‌ها قـرآن تلاوت می‌کنی           من به خـطبه می کنم تفـسیر پای نیزه‌ها


هم نگاهم را ز رویت بر ندارم لحظه‌ای           هـم دلـم دنـبـالت آیـد در قــفای نـیـزه‌هـا
خون ز حلقت روی دست نیزه داران ریخته؟           یا روان گردیده اشک بی‌صدای نیـزه‌ها
کاش از سنگ جفا پیشانی من می‌شکست           کاش روی قلب من می‌ماند جای نیزه‌ها
آشکـارا گریه می‌کـردند اگر در مـاتمت           کاروان می‌ماند در اشک عـزای نیزه‌ها
ای وجودت باغ گل از بوسۀ خـتم رسل           از چه پُر گشتی ز جای بوسه‌های نیزه‌ها
نیزه رفته در تن و سر مانده بر بالای نی           نـیـزه با تو یا تو گـشتی آشنـای نـیـزه‌ها
گر روم سوی وطن در نزد قـبر مـادرم           مو به مو گویم بر او از ماجرای نیزه‌ها
تا که همچون سنگ های کربلا گریند خون           روضه باید خواند "میثم" از برای نیزه‌ها

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تو به نوک نیزه‌ها قـرآن تلاوت می‌کنی           من به خـون سر کنم تفـسیر پای نیزه‌ها

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر در کوفه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای کوفه از نوای خوشت نینوا حسین            ای درد عـالمی به نگـاهت دوا حسین

تا دست پیش آرم و گیرم سرت به بر            با پـای نـیـزه دار جـلـوتر بـیـا حـسین


خواهم که خون کنم ز رخت پاک حیف، حیف            دستـم نمی رسد به سر نـیـزه ها حسین

تو رأس نیزه، من به قـنوت نـماز شب            از سوز دل به جان تو کردم دعا حسین

ای کـاش می بـرُید سر خـواهـر تو را            تیغی که کرد رأس تو از تن جدا حسین

این غم مرا کُشد که به گـودال قـتلگاه            قاتل بـریـد رأس تو را از قـفـا حـسین

جای تو روی دوش نبی بود از چه رو            در زیر تیغ شمر زدی دست و پا حسین

دردا که شد سیـه عـوض جـامـۀ سیـاه            از تـازیـانه پیکر صاحب عـزا حسین

آن خنجری که حنجر پاک تو را برید            خون گریه کرد و ناله زد و گفت یا حسین

هر کس به وقت مرگ کلامی است بر لبش            میـثم تو را زند دم مردن صدا حـسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن موضوع تنور خولی و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. همانگونه که علما و مورخین در کتب تاریخ الامم والملوک ۵/۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ۱۱/۱۹۲؛ مُثیرُالأحْزان ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب۴/۶۰؛ بحارالأنوار۴۵/۱۲۵؛  جلاءالعیون ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ۳۳۹؛ ناسخ التّواریخ ۵۱۷؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح کرده اند خولی ملعون سر مطهر امام را در زیر تشت قرار داد نه در تنور خانه  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تو در تنور و من به قـنوت نـماز شب            از سوز دل به جان تو کردم دعا حسین

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سر بشکنم به چوبۀ محمل که خون از آن            گردد روان به حرمت خون خدا حسین

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در کوفه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

این همه انگـشتها بالا ز چیست؟!            روز روشن وقت استهـلال نیست

روز روشن روی نی، وقت زوال            کس ندیـده خـون بریـزد از هـلال


ای تو خود قـرآن و زیـنب آیـه‌ات            ای من و مهمل خجـل از سایه‌ات

با سـرت شـمـع دلــم گــردیــده‌ای            ســایـه بـان مـهــمـلـم گــردیــده‌ای

تو به چـشم من بده از نـیـزه نـور            من گـلـوی پـاره می‌بـوسم ز دور

من نه آن هـستم که از پـای اوفـتم            هـر چه آمد پیـش در هـم کـوفـتـم

صبـر در مـوج بـلا رام من است            بـحـرِ غـم در قـلـب آرام من است

من به مقتل خصم را دادم شکست            من گرفتم پیکـرت را روی دست

من کـتک خوردم کـنـار پـیکـرت            تـا کـنـم دفـع خـطـر از دخـتــرت

این من این داغ تو این ظلـم عـدو            گر سخـن با من نـمی‌گـویی مگـو

ای مـسـیـح فـاطـمـه اعـجـاز کـن            بـا یـتـیـم خـود سـخـن آغــاز کـن

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای هلال من به بالای سنان قرآن بخوان           قاری قرآن و قرآن را زبان! قرآن بخوان

با صدای خود مسخّـر کن تمام کـوفه را           کوفه را هم کربلا کن؛ هم چنان قرآن بخوان


گر چه بشکسته جبینت بر سر نی، سجده کن           گرچه گشته از دهانت خون روان، قرآن بخوان

تـا مـگــر آوای قــرآن تـو آرامــم کـنــد           بر فراز نیزه، ای آرام جان قرآن بخوان

تا که اسـلام تو را اهل زمین بـاور کنند           ای امـام کـلّ اهـل آســمان قرآن بخـوان

زادۀ مــرجـانـه دارد قـصـد آزار تـو را           تا نرفتی زیر چوب خیزران قرآن بخوان

صـوت قـرآن سر تو، سر بـلـندم می‌کـند           تا نگشته قامت زینب کمان قرآن بخوان

یـاد قـرآن پـدر کن؛ روی دست جـدّمـان           وارث حیدر! تو هم نوکِ سنان قرآن بخوان

آن چه دیدم مـادرم زهـرا برایم گفته بود           این مصیبت را نمی‌کردم گمان؛ قرآن بخوان

هرکه هرچه دارد از این خاندان دارد حسین           تا به میثم هم دهی سوز نهان قرآن بخوان

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها در کوفه

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شناخت چشم ترِ عمّه این حوالی را            شناخت تك تك این قـوم لا ابـالی را

چقدر خون جگر خورد مرتضی شب ها            ز یـادشان ببرد سفـره‌های خـالی را


هـنوز عـمّه برایم به گـریه می‌گوید            حكایت تو و آن فصل خشكسالی را

نمی‌شود كه دگر سمت معجرش نروی؟            به باد گـفـته‌ام این جـمـلۀ سوالی را

عطش به جای خودش، كعب نی به جای خودش            شكسته سنگ مـلامت دل سفـالی را

دلـم برای ربـاب حـزیـنه می‌سـوزد            گرفـته در بغـلـش كـودك خـیالی را

شبیه مادرتان زخمی‌ام، زمین گیرم            بگو چه چاره نمایم شكسته بالی را؟

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه

شاعر : حجت الاسلام رضا جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

می‌رفتم و گـدازه صفت می‌گـداختم            تا دیـده‌ام یـکـایـکـشـان را شـناخـتم

رد گشتم از صف صدقات و نگاه‌ها            در هر ردیـف قـافـیه‌ها را نـبـاخـتم


معـمـار تـازیـانۀ کـوفی خراب کرد            هر خـانۀ امیـد که با اشـک سـاخـتم

گرچه غریبه وار مرا خیره می‌شدند            بـاور نمی‌کـنی! همه را می‌شنـاخـتم

دیدم که نعل تازه به هر خانه‌ای زدند            با اسب خطبه بر سر آن قـوم تاختم

حتی صدای بغض جرس هم شکسته شد            با ضربه‌ای که همهمه شان را نواختم

: امتیاز

مصائب اهل بیت علیهم السلام در کوفه

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مثنوی

سـلام ای عـمـۀ سادات زینب            کـتـاب مـحـکـمُ الایـات زینب

سلام ای نقـش ایـمان پیـمـبـر            تـجـلّــی گـاه قــرآن پـیــبـمـر


سلام ای دخـتـر خـیـرالبـریّـه            شکـوه خـطـبـه‌های حـیـدریّـه

سلام ای دومین زهرای اسلام            حـدیث قـدسی و قـرّای اسلام

تو زینب، زِیـن بابایی عـقـیله            یقین دارم چو زهرایی عقـیله

تـو عِـیـنُ الله ثـارُالله هـسـتـی            چراغ شب فـروز راه هـستی

تویی که یک زن اما شیرمردی            تو ثابت کرده‌ای مـرد نبردی

خـدایـی که عـلـمـدار آفـریـده            عـلـمـداری شـبـیـه تـو نـدیـده

تو هم بر این علم حساس بودی            حسین و اکبر و عـباس بودی

تو با آن ذوالفـقار خطبه‌هایت            شکوه و اقـتـدار خـطبه‌هـایت

اگرچه خویشتن را پیر کردی            تمام کـوفه را تسخـیـر کردی

زِ هُـرم خـطـبۀ تو ماه لـرزید            دل سـنـگ عـبـیـدالله لــرزیـد

دلـش لـرزیـد، امّا بی‌حـیا بود            عُبِیدِ کفـر و زشتی و زنا بود

حرم را خارجی می‌خواند، ملعون!            میان کوفه می‌چرخاند، ملعون!

در این کوفه دل خیرالنّسا سوخت            قمرها بر فراز نیزه‌ها سوخت

در این کوفه تو را گریان نمودند            سـوار نـاقـۀ عـریـان نـمـودند

در این کوفه تو را آزار دادند            نـشـان مـردم اغــیــار دادنــد

نگاهت را به نیزه مات کردند            برایت پـارچه خیـرات کردند

: امتیاز

مناجات با امام و مصائب اهل بیت در کوفه

شاعر : مهدی خیامیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ما آب از دو دیـدۀ گـریـان گـرفـتـه‌ایم            از سـفـرۀ شـماست اگـر نان گرفـته‌ایم

روزی ما به دست شما می‌خورد رقم            پس رزق را ز دست کریمان گرفته‌ایم


از عشق های بی‌سر و سامان گذشته‌ایم            با عشقِ روضه‌هاست که سامان گرفته‌ایم

عـالِـم زیـاد هست که کـافـر کـند مـرا            از دست روضه خوان تو ایمان گرفته‌ایم

مـا مُــردۀ گـنـاه و گـنـاهـی نـداشـتـیـم            تو آمـدی و از نـفـست جـان گرفـته‌ایم

دردی به جز تو نیست دوایی به جز تو نیست            بـا درد آمـدیـم که درمــان گـرفـتـه‌ایـم

شرمـنـده‌ایم از غـمـتان جـان نـداده‌ایـم            مشکـل چه بود اینقـدر آسان گرفـته‌ایم

دل سنگ بوده‌ایم و کویری دو چشممان            هـمراه زخـم‌هـای تو بـاران گرفـته‌ایم

*************

با سایۀ سرت سـرِ مـا گـرم شد أخا...            تا کـوفه روی سر، مـه تابان گرفته‌ایم

إحـیـا گـرفـته‌ایم هـمه با سـرت حسین            بر روی سر ببین همه قـرآن گرفته‌ایم

: امتیاز

مدح و مصیبت حضرت زینب در کوفه

شاعر : حامد صافی قهدریجانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

زن بود امـا مـثـل مــولا حـرف می زد            پر جوش و غوغا مثل دریا حرف میزد

از مـردی خود کـوفیان شرمنده گـشتند            از زخــم های کــربـلا تا حـرف مـیزد


از بغـض های در گلـو تـرکیده می گفت            در خفظ دین او مثل زهرا حرف میزد

راز حضور اهـرمن را فــاش می کـرد            وقتی که از عـشق اهــورا حرف میزد

گویی عـلـی در پـیکــر او زنـده می شد            از بس که زینب مثل بابا حرف میـزد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر ابیات اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

 

زن بود مثــل مــرد امــا حــرف میزد            پر جوش و غوغا مثل دریا حرف میزد

بر مردی خود کوفیان شک کرده بودند            مثــل تمــام مــردها تــا حــرف میــزد

از بغض های در گلو تــرکیده میگفت            از زخــم های عشق حتی حرف میزد

زبانحال حضرت زینب با برادر در کوفه

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به خون نشسته چرا ای حسین من رویت            سفیــدتــر ز سـپـیـده شده چــرا مــویت

هلال من که غروب تو زود و خونین بود            کبــود گشته چنـان روی مــادرم رویت


نسیم چون که به تو میرسد شود خوشبو            شمیــم باغ جنــان می وزد ز گـیسویت

به روی نیزه سرت را به کوفه می بینم            ز کــربــلا دل من بوده در تکــاپــویت

بخوان دوباره تو قرآن که جان دهد برمن            صدای روح نــوازی ز لعـل دلجــویت

وضو ز خون جبین میکنم در این محمل            نمــاز عشق بخــوانم به طاق ابــرویت

اگرچه بر سر نـیــزه نمی رسد دستـش            سه ساله دخترتو می کند چوگــل بویت

مکن نهان رخ خود را هنوز فرصت هست            که چند لحظه بـبـیـنـم جمــال نیکــویت

به جان زینب خود کن عنایت و کرمی            که عاشق است «وفائی» به دیدن کویت

: امتیاز

مدح و مصیبت حضرت زینب در کوفه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

تو نوری و خورشید هم خاکستر توست            پرواز صد جبریل در بال و پــر توست

این آیــه های مــریــم در حــال تنــزیـل            یا آبـشـار رشتــه های مـعـجــر تــوست؟


تـا رد پــای سـجــده هــایت را گــرفـتــم            دیــدم تو نوری و خــدا در بـاور توست

فــریــادهـای زخــمــی دیــروز گــودال            امــروز روی شانــه های حنجــر توست

می خـواستی زیـبــا بـبـیـنـی کــربــلا را            یعنی حسین بن علی هم بی ســر توست

با محمل عـریــان تو را سنخیتی نیست!            نفرین به قومی که چنین در محضر توست

مــردم نمی بـیـنـنــد حـتی ســایــه ات را            هجده سـر نیــزه نشین دور و بر توست

مجــمـوعـۀ دردی؛ گــلــستــان کـبــودی            رنگین کمــانی مدعــایــم پیـکــر توست

فــردا که پا در عــرصۀ حق می گذاری            معلــوم می گردد قیــامت محشـر توست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با محمل عــریــان تو را سنخیتی نیست            تو زیــنـبـی، پــرده نـشـینی بهتر توست

مدح و مصیبت حضرت زینب در کوفه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تویی که شهرۀ شهری به عشق ورزیدن            تویی که منتخب هستی به نیزه سر دیدن

بگــو برای من از خــاطــرات خود بانو            کنــار مــقــتل عشــق و گــلو و بوسیدن


زبــعــد کــربـبــلا کــودکــان بـی بــابــا            شنیده ام که همیشه گــرسنه خــوابـیــدن

الا مفــســر قــرآن چــقــدر لـذت داشت            صدای قــاری قــرآن زنیــزه بشنـیدن؟!

بجز شما چه کسی می تــواند ای خــانم            شبیه ابــر بهــاری ز غــصـه بــاریــدن

و ما رایــتُ و الا جــمــیــلــتــان یعــنی            تویی که دیــده نیالــوده ای به بــد دیـدن

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب با برادر در کوفه

شاعر : سید محمد جوادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غزل

چشمم از داغ تو ای گل پر شبنم شده است            لحظه هایم همگی رنگ محرّم شده است

مرهمی نیـست که بر داغ عظیمت بنـهـم            اشک، تنها به دل سوخته مرهم شده است


حق بده پشتم اگر خم شده از غصه حسین           قـامت نیــزه هم از ماتم تو خــم شده است

چند روزی است که از حال لبت بی خبرم           چه شده موی تو آشفـته و درهم شده است

لب و دندان و سر و صورت تو خونین است           چشم هایت چقدر چـشـمـۀ زمزم شده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ستند نبودن و ایراد محتوایی حذف شد

پیش از این لهجۀ زهرائی ات اینگونه نبود            چند دنــدان تو ای قاری من کم شده است

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها هنگام ورود به کوفه

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای زمین وآسمان مبهـوت ایمانت حسین            شد فضای کوفه عطرآگین ز قرآنت حسین

ای فــروزان آفتابم گر هلالت خــوانده ام            دیده ام یکباره شد مبهوت و حیرانت حسین


سخت دلتنگ است زینب، ناطق قرآن بخوان            تا شود آرام دل از صوت قــرآنت حسین

کی شود گرد و غـباری مانـع از تابیدنت            گرشده خاکستری رخسـار تابــانت حسین

چشم درچشم من و طفلان خود داری هنوز            صف زده مژگان اشکی روی دامانت حسین

تاکنی این کاروان را رهبری از روی نی            رهبر بیداری و باز است چشمانت حسین

لب گشا حرفی بزن با دختـر گریان خود            تا نکرده جان خود را او به قربانت حسین

همـنوا با ناله های من وفـائی روز وشب            میشود با اشک وگریه مرثیه خوانت حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

باتو گرم گــفــتــگــو بودم که ناگه ازستم           سنگ زد سنگین دلی بر روی رخشانت حسین

زبانحال حضرت زینب با برادر در کوفه

شاعر : حسین حاجیلو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چه ها که با دل زینب نکرده این کوفه؟            تو نی سوار و منم کوچه گرد این کوفه

ادامـه دار شده خـاطـرات کـرب و بـلا            چه آتــشی ست به پـا در نبـرد این کوفه


به جـای نـان و رطب های هر شب بابا            چه لقـمه ها که نصیـبم نکرده این کوفه

به خـانـدان رســول خــدا کـنـایـه زدنـد            چه داغ کرده دلـم، قلب سـرد این کوفه

نخــوان دگــر سرنیــزه برایشان قـرآن            که سکه می خـورد آقا به در این کـوفه

بخـوان دعـای فـرج تا بیـاید آن مـردی            که پاسخی ست خدایی، به عهد این کوفه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

چه سنگ ها که نشد پرت سوی محمل من            به دستهای زن و طفل و مـرد این کوفه

من از فــراق نگـارم عــزا گــرفته ام و            گرفته جشن ظفــر فــرد فــردِ این کوفه

ترسیم حالات اهل بیت در کوفه

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یک دم میان این همه صوت مهیب بود           آیـا شنـیـده‌ایـد؟ صدایی عـجـیب بود...

یا ظرف قلب خواهری افتاد و خرد شد           یـا که نـسیــم آیــۀ مـردی غـریب بـود


گل کرده بود طبع صدای خـدا به نـی؟           یا در لـبـاس آیـه‌ سـرایی مـجـیب بود؟

جانی گرفت دختر صبر از نگاه سرخ            ورنه به خواب رفتن او عن قریب بود

از نـاقـه خواست ماه بچـیند برای خود           اما چـه سـود زحمت او بی‌نصیب بود

سیـراب گـشـته قـافـلـه از چـشم‌های او           این هـم کـرامـتی ز نـگـاه حـبیب بـود

راه نـجـات دختـرکـان زیـر بـار چـشـم               تـنهـا به لطف بازوی امَّـن یُجـیب بود

غــارت که کــرد آفت شمشیر باغ داغ           سـهـم لـبـان نیـزه فقط خـون سیب بود

آیـا حـنـا به مـوی سـپـیـدش گذاشـتـند؟              یـا که امام قـافـلـه شیب‌الخـضیب بود؟

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

میخواند آیه آیه ومی‌خورد سنگ سنگ            در آن میانه چوبه‌ی محـمــل طبیب بود

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترجیع بند

هـلالِ یك شـبه بر نـیـزه دلـبـری داری           به شهرِ كوفه ظهوری پـیـمـبـری داری

چقدر زخمی و خاكستری شدی پیداست           عجیب دردِ سر از نـورِ سروری داری


طلوعِ مغربِ خون، بی خبر كجا رفتی؟              دراین سه روزه نگفتی كه خواهری داری؟

چه دیده اند كه دست از تو برنمیدارند؟           جز این سرِ سرِ نی، چیزِدیگری داری؟

خروش أًمْ حَسِبَت كوچه كوچه را پُركرد           چه بغضِ خسته ای وگریه آوری داری!

دلـم هــوای دمی روضه خوانیت كرده           اگر هـنــوز سرِ نـیــزه حـنجری داری؟

دراین تـجـمـع شـادی و هـلهـلــه بـا من           برای سـیـنه زدن خـستـه مـادری داری

ز طاقِ گیسویت آیاتِ نور می ریـــزد

به دامــنــم تـبـعــاتِ تـنــور می ریـزد

دلــی كــه در قـفـسِ آهِ آتـشـین مــانــده           فقط به عـشقِ تو در غـربتِ زمین مانده

بزرگِ قافـله، این بار تو شـمـارش كن           برای مـانـدنِ من، چـند نـازنـیـن مانـده؟

چـه تكّه تـكّه پَـرِ نــازِ شـاپــرك هـایـی              كه بـیـنِ حـلــقــۀ زنجـیرِ آهـنـین مـانـده

بیا و جای خودت را به نیـزه محكم كن           هـنـوز سـنگِ لـبِ بـام در كـمین مـانـده

دلِ رقـیـه ات از قـصه ذوب می گــردد           سخن بگوی، مرا دلخـوشی همین مانده

ز طاقِ گیسویت آیاتِ نور می ریـــزد

به دامــنــم تـبـعــاتِ تـنــور می ریـزد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

دراین تـجـمـع شــادی و هلهـلــه با من          برای سینه زدن خستــه مــادری داری

بیت زیر صحیح نیست و به هیچ وجه هم شایسته شأن اهل بیت نبوده و نوعی توهین است لذا حذف شد

دراین شلوغیِ بازارجای شُكرش هست         بـــه حفظِ آبرو یك گوشه آستین مانده

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج حیاط و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

ز طاقِ گیسویت آیاتِ نور می ریـــزد              به دامــنــم تـبـعــاتِ تـنــور می ریـزد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به قدرِ زخمِ تو نذرِ شكستگــی كــردم          ادای نــذرِ شـریـكـت فـقط جبین مانده